دست نوشته ها دل نوشته ها

دست نوشته ها دل نوشته ها

شامل: شعر -حکایت -سروده ها- داستان- عکس و قالبهای زیبا و صدها مطالب گوناگون
دست نوشته ها دل نوشته ها

دست نوشته ها دل نوشته ها

شامل: شعر -حکایت -سروده ها- داستان- عکس و قالبهای زیبا و صدها مطالب گوناگون

داستان اسلایدتم



تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد، او با بیقراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد، او ساعتها به اقیانوس چشم می‌دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمد.
سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از ساحل بسازد ....
تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید، روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود، بدترین چیز ممکن رخ داده بود، او عصبانی و اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟»
صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می‌شد از خواب برخاست، آن می‌آمد تا او را نجات دهد.
مرد از نجات دهندگانش پرسید: «چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟»
آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!».

هاچیکو

هاچیکو

در ژاپن سگ معروفی با نام هاچیکو به دنیا آمد که زندگی و منش او به افسانه ای از یاد نرفتنی بدل گشت. هاچیکو سگ سفید نری از نژاد آکیتا که در اوداته ژاپن در نوامبر سال ۱۹۲۳ به دنیا آمد. زمانی که هاچیکو دو ماه داشت به وسیلۀ قطار اوداته به توکیو فرستاده شد و زمانی که به ایستگاه شیبوئی میرسید قفس حمل آن از روی باربر به پائین می افتد و آدرسی که قرار بود هاچیکو به آنجا برود گم می شود و او از قفس بیرون آمده و تنها در ایستگاه به این سو و آن سو میرود در همین زمان یکی از مسافران هاچیکو را پیدا کرده و با خود به منزل میبرد و به نگهداری از او می پردازد.این فرد پروفسور دانشگاه توکیو دکتر شابرو اوئنو بود.

پروفسور به قدری به این سگ دلبسته می شود که بیشتر وقت خود را به نگهداری از این سگ اختصاص می دهد. دور گردن هاچیکو قلاده ای بود که روی آن عدد ۸ نوشته شده بود (عدد هشت در زبان ژاپنی هاچی بیان می شود و نماد شانس و موفقیت است) و پروفسور نام اورا هاچیکو می گذارد. منزل پروفسور در حومه شهر توکیو قرار داشت و هر روز برای رفتن به دانشگاه به ایستگاه قطار شیبوئی میرفت و ساعت ۴ برمی گشت. هاچیکو یک روز به دنبال پروفسور به ایستگاه می آید و هرچه شابرو از او می خواهد که به خانه برگردد هاچیکو نمی‌رود و او مجبور می شود که خود هاچیکو را به منزل برساند و از قطار آن روز جا می ماند.

 
در زمان بازگشت از دانشگاه با تعجب می بیند هاچیکو روبروی در ورودی ایستگاه به انتظارش نشسته و با هم به خانه برمیگردند از آن تاریخ به بعد هرروز هاچیکو و پروفسور باهم به ایستگاه قطار میرفتند و ساعت ۴ هاچیکو جلوی در ایستگاه منتظر بازگشت او می ماند، تمام فروشندگان و حتی مسافران هاچیکو را می شناختند و با تعجب به این رابطۀ دوستانه نگاه میکردند. در سال ۱۹۲۵ دکتر شابرو اوئنو در سر کلاس درس بر اثر سکتۀ قلبی از دنیا میرود، آن روز هاچیکو که ۱۸ ماه داشت تا شب روبروی در ایستگاه به انتظار صاحبش می نشیند و خانوادۀ پروفسور به دنبالش آمده و به خانه میبرندش اما روز بعد نیز مثل گذشته هاچیکو به ایستگاه رفته و منتظر بازگشت صاحبش می ماند و هربار که خانوادۀ پروفسور جلوی رفتنش را می گرفتند هاچیکو فرار میکرد و به هر طریقی بود خود را رأس ساعت ۴ به ایستگاه میرساند. این رفتار هاچیکو خبرنگاران و افراد زیادی را به ایستگاه شیبوئی می کشاند، و در روزنامه ها اخبار زیادی دربارۀ او نوشته می شد و همه میخواستند از نزدیک با این سگ باوفا آشنا شوند. هاچیکو خانوادۀ پروفسور را ترک کرد و شبها در زیر قطار فرسوده‌ای میخوابید، فروشندگان و مسافران برایش غذا می آوردند و او ۹ سال هر بعد از ظهر روبروی در ایستگاه منتظر بازگشت صاحب عزیزش میماند و در هیچ شرایطی از این انتظار دلسرد نشد و تا زمان مرگش در مارس ۱۹۳۴ در سن ۱۱ سال و ۴ ماهگی منتظر صاحب مورد علاقه‌اش باقی‌ماند  
وفاداری هاچیکو در سراسر ژاپن پیچید و در سال ۱۹۳۵ تندیس یادبودی روبروی در ایستگاه قطار شیبوئی از او ساخته شد.

تا امروز تندیس برنزی هاچیکو همچنان در ایستگاه شیبوئی منتظر بازگشت پروفسور است.

 
در زمان جنگ جهانی دوم تندیس تخریب شد و در سال ۱۹۴۷ دوباره تندیس جدیدی از هاچیکو در وعدگاه همیشگی اش بنا شد، اگرچه این بنا حالت ایستاده داشت و به زیبایی تندیس اول نبود، اما یادبودی بود از وفاداری و عشق زیبای هاچیکو برای مردم ژاپن؛ در سال ۱۹۶۴ تندیس دیگری از هاچیکو همراه با خانواده ای که هرگز، انتظار و عشق اجازۀ داشتنش را به او نداده بود در اوداته روبروی زادگاهش بنا شد

آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم... یار در ....

خداوند بلند مرتبه میفرمایند::::


من شش چیز را در شش جا قرار دادم,  ولی مردم آن را در شش جای دیگر طلب میکنند و هرگز به آن نمیرسند.


من علم را درگرسنگی قرار دادم ولی مردم آنرا در سیری دنبال میکنند.


من عزت را در نماز شب قرار دادم ولی مردم آنرا در دستگاه سلاطین میجویند.

من ثروت را در قناعت قرار دادم ولی مردم آنرا در کثرت مال طلب میکنند.

من استجابت دعا را در لقمه حلال قرار دادم ولی مردم آنرا در قیل و قال دنبال میکنند.

من بلند مرتبگی را در تواضع قرار دادم ولی مردم آنرا در تکبر می طلبند.

من راحتی را در بهشت قرار دادم ولی مردم آنرا در دنیا طلب میکنند.

نیکوکارترین چهره های ثروتمند دنیا

نیکوکارترین چهره های ثروتمند دنیا




نیکوکارترین چهره های ثروتمند دنیا
این افراد ثروتمندانی هستند که کارهای نیکوکارانه انجام می دهند.
های پرشین دات کام

بیل گیتس، آمریکا

مبلغ اهدا: 28 میلیارد دلار آمریکا

ثروت خالص: 66 میلیارد دلار آمریکا

گیتس که با مایکروسافت شهرت جهانی دارد، به طور مدام به بخش علوم کامپیوتری دانشگاه هاروارد، کتابخانه ها، مدارس و مراکز خیریه شهر سیاتل کمک مالی می کند. کمک های خیرخواهانه اصلی او در سال 1999 میلادی هنگامی که 16 میلیارد دلار برای ساخت موسسه خیریه هزینه کرد و بعدها با کمک های مالی خود گیتس و وارن بافت این مرکز به یکی از بشردوستانه ترین موسسه های دنیا تبدیل شد. در میان پیشگامی های اصلی او باید به هزینه 10 میلیارد دلار برای واکسیناسیون بیماران از مالاریا گرفته تا مننژیت در طول یک دهه اشاره کرد.


 

های پرشین دات کام

وارن بافت، آمریکا

مبلغ اهدا: 17.25 میلیارد دلار آمریکا

ثروت خالص: 46 میلیارد دلار آمریکا

سال های طولانی بافِت اصرار داشت که پس از مرگش همه ثروت خود را خواهد بخشید اما قبل از آن نه. اما ناگهان نظرش تغییر یافت و در سال 2006 میلادی قول داد تا در طول 20 سال بیش از 30 میلیارد دلار به موسسه خیریه گیتس کمک کند. در سال 2012 میلادی، او از سهام در گردش شرکت برکشایر هاتاوی حدود 1.5 میلیارد دلار به دست آورد. او در سال 2010 میلادی به همراه گیتس موسسه Giving Pledge را راه اندازی کردند که به واسطه آن، 92 فرد ثروتمند در حرکت های خیرخواهانه آنها ثبت نام و همکاری می کنند. بافت در ماه آگوست مصادف با سالروز تولد خود مبلغ 3 میلیارد از سهامش را به موسسات حمایت از کودکان بخشید.



های پرشین دات کام

گوردون مور، آمریکا

مبلغ اهدا: 5 میلیارد دلار آمریکا

ثروت خالص: 4.8 میلیارد دلار آمریکا

موسس شرکت اینتل و مدیر عامل سابق آن، در سال 2000 میلادی حدود 5 میلیارد دلار به موسسه خیریه گوردون و بتی مور پرداخت کرد. این مرکز روی کمک به موسسه های علمی، حفاظت از محیط زیست و آموزش پرستارها متمرکز است. مورد آخر به دلیل این است که بتی، همسر گوردون یکبار در بیمارستان مورد تزریق اشتباه پرستار نابلد قرار گرفته بود.


 

های پرشین دات کام

کارلوس اسلیم هِلو، مکزیک

مبلغ اهدا: 4 میلیارد دلار آمریکا

ثروت خالص: 69 میلیارد دلار آمریکا

ثروتمندترین مرد دنیا اعتقاد داشت بزرگ ترین کمک ایجاد شغل برای بیکارها است نه بخشش های موقتی پول. اما نظرش تغییر کرد و در سال 2006 میلادی حدود 2 میلیارد دلار آمریکا به موسسه خیریه خودش به نام کارلوس اسلیم، بخشید. هدیه یکصد میلیون دلاری به پروژه مبتکرانه کلینتون آن نیز برای کمک به جراحی 50 هزار بیماری آب مروارید در پرو از دیگر کمک های اوست. موسسه خیریه اسلیم به کمک موسسه بیل گیتس و دولت اسپانیا، حدود 150 میلیون دلار آمریکا را برای جلوگیری از مشکلات تغذیه و بیماری ها اختصاص داد.


 

های پرشین دات کام

الی براود، آمریکا

مبلغ اهدا: 3.5 میلیارد دلار آمریکا

ثروت خالص: 6.3 میلیارد دلار آمریکا

براود دو منبع درآمد دارد: یکی از ساختمان سازی و دیگری موسسه بیمه سالانه. او سیستم آموزش عمومی را با جایزه دادن به آموزگاران مستقل تغییر داد. در سال 2010 میلادی، او برای تاسیس موزه هنرهای معاصر در مرکز شهر لس آنجلس مجوز گرفت و قرار است در سال 2014 میلادی گشایش بیابد. در سال 2007 میلادی، او حدود 26 میلیون برای دانشگاه ایالت میشیگان هزینه کرد تا موزه Eli and Edythe Broad را راه اندازی کند. در ماه اکتبر، براود 19 اثر هنری از مجموعه خود را به موزه بخشید که شامل آثاری از راکسی پین، پیتر هالی و تری وینتس هستند. موسسه خیریه او همچنین در تحقیقات پزشکی نیز سرمایه گذاری کرده است. او بیش از نیم میلیارد دلار برای تحقیقات سلولی به دانشگاه هاروارد و M.I.T کمک کرده است.


 

های پرشین دات کام

جورج کایسر، آمریکا

مبلغ اهدا: 3.3 میلیارد دلار آمریکا

ثروت خالص: 10میلیارد دلار آمریکا

او موسسه خیریه شخص خود را با سرمایه 3 میلیارد دلار راه اندازی کرده است. او سالانه میلیون ها دلار به کلینیک های پزشکی تولسا، کمک به ترک اعتیاد زنان، بهبود مدارس دولتی تولسا و ساخت مراکز تربیتی کودکان کمک می کند.


 

های پرشین دات کام

مایکل بلومبرگ

مبلغ اهدا: 2.8 میلیارد دلار آمریکا

ثروت خالص: 25 میلیارد دلار آمریکا

بلومبرگ به بیش از 850 موسسه خیریه کمک می کند. او از کمپین های ترک سیگار، قوانین ملی کنترل اسلحه و موسسه های هنری نیویورک کمک پشتیبانی می کند. در طول سال، او حدود 200 میلیون دلار نیز به دانشگاهی که خود در آنجا تحصیل کرده است، هاپکینز، کمک می کند. در سال 2011 میلادی، او مبلغ 330 میلیون دلار آمریکا به گروه هایی همچون باشگاه سوری ها، اتحادیه های هنری و موسسات آمریکایی جلوگیری از خودکشی کمک کرده است.


 

های پرشین دات کام

عظیم پرمجی، هند

مبلغ اهدا: 2.1 میلیارد دلار آمریکا

ثروت خالص: 15.9 میلیارد دلار آمریکا

مدیر Wipro – عظیم پرمجی – در سال 2001 میلادی موسسه خیریه خود را با سرمایه 125 میلیون دلاری راه اندازی کرد. در سال 2010 میلادی، او مبلغی به ارزش 2 میلیارد دلار آمریکا را برای بهبود مدارس دولتی در هند و آموزش معلمان هزینه کرد. دانشگاه خصوصی تربیت مدرس عظیم پرمجی نیز در سال 2011 میلادی گشایش یافت.


 

های پرشین دات کام

جیمز استوارت، آمریکا

مبلغ اهدا: 2 میلیارد دلار آمریکا

ثروت خالص: یکصد میلیون دلار آمریکا

این غول بازرگانی در سال 2000 میلادی حدود 1.2 میلیارد دلار آمریکا به موسسه استورز به منظور تحقیقات پزشکی در شهر کانزاس سیتی پرداخت کرد. از آن زمان تاکنون او و همسرش سالانه میلیون ها دلار به موسسه های تحقیقاتی سرطان، دیابت، امراض قلبی و ... کمک می کنند.

امید به بخشش

امید به بخشش


                            شخصی را به جهنم می بردند، در راه جهنم صورتش را برمیگرداند و به عقب خیره می شد...
ناگهان! خداوند فرمود: صبر کنید، او را به بهشت ببرید...!
فرشتگان با تعجب دلیل این کار را پرسیدند؟!
خداوند به آنها فرمود: او در راه رفتن چند بار به عقب نگاه کرد و در دلش امید به بخشش من داشت و من نیز او را بخشیدم...
و این است عظمت پروردگار عالمیان

توله‌ های فروشی (آنتوان دوسنت اگزوپری)

توله‌ های فروشی (آنتوان دوسنت اگزوپری)




        

مغازه ‌داری روی شیشه مغازه ‌اش اطلاعیه‌ ای به این مضمون نصب کرده بود؛
"توله ‌های فروشی".نصب این اطلاعیه ‌ها بهترین روش برای جلب مشتری، بخصوص مشتریان نوجوان است، به همین خاطر خیلی بعید بنظر نمی ‌رسید وقتی پسرکی در
زیر همین اطلاعیه هویدا شد و بعد از چند لحظه مکث وارد مغازه شد و پرسید :
"قیمت توله‌ها چنده؟"
مغازه دار پاسخ داد: "هر جا که بری قیمتشون از ٣٠
تا ٥٠ دلاره".
پ
سرک دست در جیبش کرد و مقداری پول خرد بیرون آورد و گفت: من ٢ دلار و ٣٧ دارم، می‌توانم یه نگاهی به توله‌ ها بیندازم؟
صاحب مغازه پس از لبخندی سوت زد، با صدای سوت، یک سگ ماده با پنج توله 
فسقلی‌اش که بیشتر شبیه توپ‌های پشمی کوچولو بودند، پشت سر هم از لانه شان بیرون آمدند و توی مغازه براه افتادند. یکی از توله ‌ها به طور محسوسی می ‌لنگید و از بقیه توله ‌ها عقب می‌افتاد. پسر کوچولو بلافاصله به آن  توله لنگ که عقب مانده بود اشاره کرد و پرسید:
"
اون توله‌هه چشه؟"
صاحب مغازه توضیح داد که دامپزشک بعد از معاینه اظهار کرده که آن توله 
فاقد حفره مفصل ران است و به همین خاطر تا آخر عمر خواهد لنگید. پسر کوچولو هیجان زده گفت:
"
من همون توله رو می ‌خرم".
صاحب مغازه پاسخ داد: "نه، بهتره که اونو انتخاب نکنی. تازه اگر واقعاً
اونو می ‌خوای، حاضرم که همین جوری بدمش به تو".
پسر کوچولو با شنیدن این حرف منقلب شد. او مستقیم به چشمان مغازه دار
نگریست و در حالی که با تکان دادن انگشت سبابه روی حرفش تاکید می‌کرد گفت:
"
من نمی ‌خوام که شما اونو همین جوری به من بدید. اون توله‌هه به همان اندازه توله‌ های دیگه ارزش داره و من کل قیمتشو به شما پرداخت خواهم کرد.
در واقع، ٢ دلار و ٣٧ سنت شو همین الان نقدی میدم و بقیه شو هر ماه پنجاه
سنت، تا این که کل قیمتشو پرداخت کنم".
مغازه دار بلافاصله گفت: "شما بهتره این توله رو نخرید، چون اون هیچوقت
قادر به دویدن و پریدن و بازی کردن با شما نخواهد بود".
پسرک با شنیدن این حرف خم شد، با دو دستش لبه شلوارش را گرفت و آن را بالا 
کشید. پای چپش را که بدجوری پیچ خورده بود و به وسیله تسمه‌ ای فلزی محکم نگهداشته شده بود، به مغازه دار نشان داد و در حالی که به او می‌نگریست، به نرمی گفت:
"
می بینید، من خودم هم نمی‌توانم خوب بدوم، این توله هم به کسی نیاز داره که وضع و حالشو خوب درک کنه.