دروغ میـگفت ..
بارها از او پرسیده بودم که دوستم داری ؟؟
میگفت : آری ؟؟
ولی،
ولی از چشمانش آشکار بود که دروغ میگوید ...
نگاهش از ترجمه عشق عاجز بود
تا اینکه روزگار
روزگار پیش عشق دروغمان سنگی انداخت
و ما را بی هم از هم کرد..
برای همیشه ...
تا ابد ...
در دلم شراره آتشی بود که درونم را می سوزاند .
از جداییمان چند ماهی گذشت ...
تا روزی که ،،،
او را با دیگری دیدم ....
گمانم دل به او داده بود...
و در آن دور دست
به دل ساده من می خندید ...
دوباره دیدمـش !
دلم کـمی برایـش سوخت !
انگار دلش را کسی شکسته بود.
.
خیلی تنها شده بود ..
نه ...
تنها نبود ..
او خدایی داشت...
خط های روی صورتش گذر عمر را نشان می داد ..
این همون آدمی نبود که می شناختم .
از فراق یارش درد می کشید ....
گمانم معشوقش گرفتار چشمان دیگری شده بود ...
اما کسی جز من ، سواد خواندن نگاهش را نداشت ..
کاش می توانستم کمکش کنم ...
ولی باید او را تنها می گذاشتم تا با درد های خود آرام بگیرد ....
برای همین ،
بی گـمان آیـنـه را شکستم ..
تمام ترانه هایم ....
تمام ترانه هایم ترنم یاد توست
و تمام نفسهایم خلاصه در نفسهای توست
ای زلال تر از باران و پاکتر از آیینه به وجود پر مهر تو می بالم
و تو را آن گونه که می خواهی دوست دارم
ای مهربان پرنده خیالم با یاد تو به اوج آسمانها پر خواهد گشود
و زیبایی ات را به رخ فرشتگان خواهد کشید
تبسمی از تو مرا کافیست که از هیچ به همه چیز برسم
تو را حس میکنم ...
که با چشمان زیبایت مرا دیوانه ام کردی
من از شوق تماشایت
نگاه از تو نمیگیرم
تو زیباتر نگاهم میکنی اینبار
ولی...افسوس...این رویاست
تمام آنچه حس کردم،تمام آنچه میدیدم
تو با من مهربان بودی
واین رویا چه زیبا بود
ولی.... افسوس.... که رویا بود
شعر های زیبا به مناسبت فرا رسیدن عید نوروز
آرزویم این است نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد . . .
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز . . .
و به اندازه هر روز تو عاشق باشی عاشق آنکه تو را می خواهد . . .
و به لبخند تو از خویش رها می گردد . . .
و تو را دوست بدارد به همان اندازه که دلت می خواهد
.
آرزویم این است نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد . . .
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز . . .
و به اندازه هر روز تو عاشق باشی عاشق آنکه تو را می خواهد . . .
و به لبخند تو از خویش رها می گردد . . .
و تو را دوست بدارد به همان اندازه که دلت می خواهد
.
می دونی چی بیشتر از همه آدم و داغون می کنه؟!
اینکه هر کاری در توانت هست براش انجام بدی...
آخرش برگرده بگه
مگه من ازت خواستم.....
همه رابطه ها با جمله " تو با بقیه فرق داری " شروع می شه...
وبه جمله " تو هم مثل بقیه ای " ختم می شه....
کاش می فهمیدی...
قهر می کنم تا دستم را محکمتر بگیری و بلندتر بگویی
بمان...
نه اینکه شانه بالا بیندازی
وآرام بگویی
هر طور راحتی...........
جمله های واضح دل را سوالی کرد و رفت
چون رمیدن های آهو ناز کردن های او
دشت چشمان مرا حالی به حالی کرد و رفت
کهنه ای بودم برای دست های این و آن
هرکسی مارا به نوعی دستمالی کرد و رفت
ابرهم در بارشش قصد فداکاری نداشت
عقده در دل داشت روی خاک خالی کردو رفت