دست نوشته ها دل نوشته ها

دست نوشته ها دل نوشته ها

شامل: شعر -حکایت -سروده ها- داستان- عکس و قالبهای زیبا و صدها مطالب گوناگون
دست نوشته ها دل نوشته ها

دست نوشته ها دل نوشته ها

شامل: شعر -حکایت -سروده ها- داستان- عکس و قالبهای زیبا و صدها مطالب گوناگون

چند داستان کوتاه



بلافاصله بعد از اینکه زن پیتر از زیر دوش حمام بیرون اومد پیتر وارد حمام شد . همون موقع

 زنگ درخونه به صدا در اومد . زن پیتر یه حوله دور خودش پیچید و رفت تا در رو باز کنه ؛

همسایه شون ، رابرت ، پشت در ایستاده بود . تا رابرت ، زن پیتر رو دید گفت : همین الان

 1000دلار بهت میدم اگه اون حوله رو بندازی زمین ! بعد از چند لحظه تفکر زن پیتر حوله رو

 میندازه و رابرت چندین ثانیه تماشا می کنه و لذت میبره . خلاصه دیگه 1000 دلارو به زن پیتر

میده و میره !! زن دوباره حوله رو

 دور خودش پیچید و به حمام برگشت . پیتر پرسید : کی بود زنگ زد ؟ زن جواب داد : رابرت

همسایه مون بود . پیتر گفت :   خوبه !!   چیزی در مورد 1000 دلاری که به من بدهکار بود نگفت ؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد