شب زفاف یک زن وشوهر خجالتی و تعارفی
روایت جالب رضا کیانیان از شب زفاف یک زن وشوهر خجالتی و تعارفی
رضا کیانیان گفت وگویی با ماهنامه صنعت سینما کرده ودربخشهایی از این گفت
وگو گفته خاله وشوهر خاله او بسیار تعارفی هستند و تا آخر عمر در نهایت ادب
به هم تعارف می کردند .مثلا وقتی خاله ام می خواست جلوی شوهر خاله ام چای
بگذارد شوهر خاله ام می گفت چرا زحمت می کشید؟یا خاله ام می گفت قند بیاورم
برایتان یا نبات؟شوهر خاله ام می گفت :راضی نیستم خودم بر می دارم .
کیانیان در ادامه گفته :دوستی می گفت عمه وشوهر عمه من هم در تمام عمر همین
قدر تعارفی بودند.من زمانی از عمه وشوهر عمه ام پرسیدم :حاج آقا بااین همه
ادب وتعارف شب زفاف چه کردید ؟گفت :من وعمه ات را بردند حجله ودررا قفل
کردند .عمه ات آن سمت نشست و من سمت دیگر .رخت خواب هم پهن بود .اما هیچ
کدام جرات نداشتیم به هم نگاه کنیم بعد از یک ساعتی عزمم را جزم کردم .رفتم
به سمت عمه ات وروبنده اش رابرداشتم .عمه ات آنقدر خجالت کشید و قرمز شد
که من نفسهایم به شماره افتاد و به جای خودم برگشتم .یک ساعت دیگر گذشت ومن
عزمم را جزم کرد م واین بار کنارش نشستم و گونه اورا بوسیدم .عمه ات هم می
گفت :قربون لب ودهنتون چرا زحمت میکشید؟
کدامیک از شما خوانندگان عزیز حاضر هستید فیلم هایی با چنین صحنه هایی و یا حتی بالاتر از این صحنه را در حضور خانواده و پدر، مادر، خواهر، برادر و یا حتی همسر خود ببینید؟
فیلم هایی که از شبکه جم پخش می شوند چه اهدافی را دنبال می کنند؟ آیا واقعا این فیلم ها خوراک خانواده های ایرانی است؟ آیا چهره حقیقی کشور ترکیه آن است که در فیلم هایشان نشان می دهند و یا رویایی نشان دادن کشوری است که بیش از 80 درصد از جذب توریست ارتزاق می کند؟
کشور ترکیه برای فروش آپارتمان هایش، جذب اسپانسر، جذب توریست و از همه مهم تر ارائه مدهای مختلف به خاورمیانه و فروش پوشاک ترک مجبور است فیلم هایی رویایی بسازد. فیلم هایی که با واقعیت این کشور کمی متفاوت است. با نگاهی به آمار فقر و بی کاری در این کشور می توان به اینمسئله پی برد
باز هم قضاوت بر عهده شماست و نظرتان بسیار قابل احترام ............ میباشد
تنهایی غم انگیز ترین واژه ایست که لحظه به لحظه عمرم را با او سپری کرده ام
در تمام شب چراغی نیست و ماه در وسعت بی انتهای آسمان خویش تنهاست و قلب من نیز چون شبهای بی ستاره تنهاترین تنهاست
در این شبهای غم انگیز تنهایی و بی قراری، تنها من با ماه این مونس و ناظر شب زنده داریهای من نجواها دارم!!!!!!!
کجاست آن اهل دلی که شبی را با دل سوخته به صبح رساند!!!!تا آسمان خزان زده نفسهایم را به دشتی از شقایق های همیشه بهار گره بزند
حتما حتما اینو بخونید خیلی قشنگه
وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که
دوستت دارم ...صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی...
وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که
دوستت دارم
سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو
تو دستات گرفتی انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی
وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که
دوستت دارم ..
صبحانه مو آماده کردی وبرام آوردی
..پیشونیم رو بوسیدی و
گفتی بهتره عجله کنی ..داره دیرت می
شه
وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت
دارم ..بهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داری
.بعد از کارت زود بیا خونه
وقتی 40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت
دارم
تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و
گفتی .باشه عزیزم ولی الان وقت اینه که بری
تو درسها به بچه مون کمک کنی
وقتی که 50 سالت شد و من بهت گفتم که
دوستت دارم تو همونجور که بافتنی می بافتی
بهم نکاه کردی و خندیدی وقتی 60 سالت
شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی... وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم
دوستت دارم در حالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم من نامه های عاشقانه ات رو
که 50 سال پیش برای من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود
وقتی که 80 سالت شد ..این تو بودی که
گفتی که من رو دوست داری..
نتونستم چیزی بگم ..فقط اشک در چشمام
جمع شد
اون روز بهترین روز زندگی من بود
..چون تو هم گفتی که منو دوست داری
به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش
علاقه داری
و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی
چون زمانی که از دستش بدی
مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی
اون دیگر صدایت را نخواهد شنید