آبجی گلم تو میگی چیکار کنم ؟ اینا فراموشت کردن . مقصرم منم . کاش میدونستم باید چیکار کنم .
آبجی امروز خونه خیلی شلوغ بود . مامان برات آش نزی درست کرد و کل محله اومدن کمک .
امیدوارم اونجا جات خوب باشه . داداشت خیلی شرمندته
دیگه آپ نمیکنم
همه که نفسو فراموش کردن
منم که اونقدر گرفتارم
که نمیتونم برم به وب تمام دوستاش
و براشون کامنت بزارم
که اونا هم بیان کامنت بزارن
پس بهتره همه چی تموم شه
این وبلاگ تعطیل شد
نفس جون شرمنده آجی
واقعا شرمندتم
امیدوارم منو ببخشی
نمیدونم شاید بعد ها بازم بیام
اما فکر نکنم فایده داشته باشه
میدونم دیگه کسی نمیاد اینجا
مگه راهش گم کرده باشه
اما حرف آخرم اینه :
باورمون شه که خدا مهربونه ,
دوستمون داره ,
دینمون صحبت از دوستی داره نه دشمنی
همه جامعه رو به چشم خانواده ببینیم
اینطوری فقر و فحشایی وجود نداره
همین
بقیشم خودتون میفهمید دیگه
...
آبجی گلم تو میگی چیکار کنم ؟ اینا فراموشت کردن . مقصرم منم . کاش میدونستم باید چیکار کنم .
آبجی امروز خونه خیلی شلوغ بود . مامان برات آش نزی درست کرد و کل محله اومدن کمک .
امیدوارم اونجا جات خوب باشه . داداشت خیلی شرمندته
ولی من که نمیشناسمتون ؟
نمیدونم در مورد چی آپ کنم ؟
مرسی که به فکر آبجیم بودید .
چه قدر این آهنگ وبشو دوست داشت
چه قدر خونمون ساکت شده
چه قدر دلم براش تنگه
چند روز پیش اومدم تو اطاقش که چشمم خورد به سیستمش
شرمنده نفس شدم
بهم گفت اگه رفتم به یادم برو پیش دوستام
شرمنده آبجی که یادم رفت
ولی حالا که هم دوستات میخوان و خودتم گفتی آپ میکنم
بچه ها بخدا خیلی گرفتارم
ولی بخاطر نفس و شما هر جمعه آپ میکنم
روحت شاد آبجیم
امیدوارم تحملشو داشته باشم
فقط بگیید از چی آپ کنم ؟
. . .
منم باورم نمیشه
کاش دروغ بود
دو روز دیگه میشه هفتمش
به قول سحر خانم
چه شما باور کنیید چه نکنیید
هیچی عوض نمیشه
هیچی
کاش به جای حرفای چرت حال مارو درک می کردید
کاش
فقط اومدم همینو بگم
خدا واسه هیچ کس بد نیاره
هیچ کس
حتی دشمنای آبجیم و خودم
شرمنده بخدا
نه وقتشو دارم نه حوصله که آپ کنم
اما سحر جون آپه .
خیلی جالبه
http://hamechii.blogfa.com/
راستی شب تولدم
اونایی که میان تولد بیان
۲۵ میشه جمعه
کادو هم فراموش نشه
فعلا بای
بابا شما بگید من از چی بگم
تا منم از همون چیز مورد علاقه شما آپ کنم
اینا همکارای آینده سحر خانم هستن
قربون همتون
زندگی من به دو بخش تقسیم میشه:
بخش اولش مهم نیست
بخش دومش هم به کسی مربوط نمیشه
رفتم دندون پزشکی میگم میخوام جرم گیری کنم،
میگه دندوناتون؟
میگم پ ن پ سرویش بهداشتی تونو!
رو آسانسور نوشته 4.
دوستم میگه ظرفیتشه؟
پـَـــ نــه پـَـــ مواد لازم واسه ساخت آسانسوره
رفتم حشره کش بخرم
طرف گفت : میخواین زود بمیره ؟؟؟
گفتم : پَ نَ پَ میخوام زجرکش بشه مزه ی انتقام رو بچشم !!!
مغازه داره هم زرنگ تر از من بود و
گفت : دِ نَ دِ لذتی که در گذشت است در انتقام نیست !!!
به راننده تاکسی میگم همین بغلا لطفا ….
میگه پیاده میشید ..
گفتم دِ نـَـه دِ شما گازشو بگیر من اجکت میکنم
تو اتوبان داشتم لایی میکشیدم،
یه زانتیا اومد گفت داری لایی بازی میکنی؟؟؟
گفتم: پــ نــ پـــ دارم واست عربی میرقصم!!!
گفت: دِ نـَــ دِ کنترل نا محسوس بزن بغل.
(ستاد مبارزه با پ نه پ واحد اتوبان)
ژاپنی ها میگن :
ما میتونیم ، مگر اینکه بلایی نازل بشه !
“دِ نـَـه دِ”……….. درستش اینکه بگی :
ما نمی تونیم ! مگر اینکه فرجی بشه !!!
از تشیع جنازه پدر بزرگم برمیگشتیم
عمم داشت خودشو از شدت ناراحتی میکشت
یکی از اقوام گفت عزیزم چقدر مدل موهات قشنگه
یهو عمه صاف نشست گفت دِ نـَـه دِ تازه الان بهم ریختس!
رفتم داروخونه به یارو میگم شامپو ویتامینه میخوام!
طرف با یه قیافه حق به جانب که مثلا خیلی
حالیش میشه و من چیزی حالیم نیست ،
به یه حالتی غمزه مانند میگه شامپو واسه موهات دیگه؟
دِ نـَـه دِ شامپو ویتامینه واسه فرش میخوام
که گل هاش سریع رشد کنن.
مینیمال دِ نـَـه دِ یه تیکه کلام طنز اصفهانی
واسه جواب دادن به جمله های غیر عادی …
فرق پ نه پ با د نه د :
وقتی از پـ نه پــ استفاده می کنی یعنی مطلب خیلی واضح بوده
همینطور الکی یه سوال بیجا کرده
مثل این
( زنگ زدم اورژانس 115میگه آمبولانس میخوای قربان ؟
میگم پــ نه پــ یه پلیس ۱۱۰ میخوام بقیشم آدامس بده !))
ولی وقتی از د نــ د استفاده می کنیم ،
یعنی طرف اشتباه فکر کرده حالا تو می خوای درستشو بهش بگی
سره سفره عقد عروس بله نمی گفته.
داماد یکم فکر میکنه و با صدای بلند می گه: عمو زنجیر باف
توجه توجه
بچه ها / دوستان
دختران / پسران
خواهران / برادران
دانشوجو ها / محصل ها
کارمندان / الاف ها
پررو ها / کم رو ها
ناز ها / ملوس ها
خوشکل ها / زشت ها
مجرد ها / متهل ها
کوچیکا / بزرگا
نی نی ها / جو جو ها
عاقل ها / بی عقل ها
من
چاکـــــــــــــــــــــــــــــــر همتونم
بچه ها اگه یه روزی
نیومدم
و یه هو غیبم زد
به وبلاگ آبجی سحرم مراجعه کنیید
به این آدرس :
http://hamechii.blogfa.com/
اتفاقه دیگه
دیدی یه هو من غیبم زد
اگه گفتم آبجی سحر
چون ما شماره هم دیگرو دارییم
و مدام در حال تماس با همیم
و از حال هم دیگه خبر دارییم
مخلصیم
شاد باشید
همیشه
من زنده ام
من حالم خیلی خوبه
پس حالا بیایید جشن بگیرییم
از دعا همتون ممنونم
خیلی دوستـــــتون دارم
هوا گرفته بود
باران می باریید
کودکی آهسته گفت :
خدایا گریه نکن درست میشه .
بعد از زلزله حیف نون لباساشو برای کمک می فرسته
پاکستان. با یه بسته تاید براش پس می فرستن!
تا حالا دقت کردین ما به بانک اعتماد می کنیم
و پولامونو می ذاریم اونجا،
ولی بانک به ما اعتماد نداره
حتی خودکارها رو هم زنجیر کرده!
سه تا بهترین خوابیدن های دنیا:
۱- خوابیدن رو پای مامان
وقتی کلی خسته ای
۲- خوابیدن رو شونه ی عشقت
وقتی کلی تنهایی
۳- خوابیدن با چشمای باز
وقتی استاد داره درس می ده
سکانس آخر این ماجرای تراژدی
تابوت سرد من زیر شانه های امن توست
بی شک به بهشت میروم
با این بد رقه با شکوه تو
خاک را عاشق میکنم
کفن زبانم را نمی بندد
شک نکن
شاید از این حرفی که بخوام بزنم دلتون بگیره
ببخشید که ازیتتون میکنم با حرفام
اما از اون ۶ ماه
حالا فقط ۳ روزش مونده
من آماده آماده ام
نامه ام رو هم نوشتم
در مورد وبلاگم هم به داداشم یه نامه دیگه نوشتم
من حالم خوبه
خیلی خوب
بچه ها تو این مدت من واقعا حال و هوام عوض شد
خیلی شاد بودم
شما باعث شدید که من روحیم عوض بشه
بخندم
از همتون ممنونم
خیلی خیلی دوستتون دارم
بلاخره شتره دیگه
شاید در خونمون خوابید
آبجی ها و داداش های گلم
امیدوارم هیچ یک از آرزوهاتون آرزو نمونه
کلا" حلالم کنید
تو این مدت خیلی با حرفام ازیتتون کردم
منو ببخشید
خب دیگه اینم از حرفای دلم
من خیلی حرف میزنم ببخشید
حالا یه چی میگم
ولی به شرطی که بخندید
باشه ؟
اگه نخندیدید من می دونم و شماها
نیمه گمشده من باید یه آدم خیلی ولگردی باشه
که تا الان پیداش نشده !
یه همچین آدمی به درد زندگی نمیخوره !
اصلا بره بمیره !
حیف نون یه دوقولو می بینه، می زنه زیر خنده
. می گن چرا می خندی؟
می گه تابلوئه فوتوشاپه!
روش های رفتن به خارج
۱- با ماشین
۲- با اتوبوس
۳- با هواپیما
۴- با قاچاق
۵- با فتوشاپ!
در ضمن : من از هیچ کس ناراحت نیستم
الا دختر که چشم زاغ داری
سبد در دست و میل باغ داری
توکه شیرین و خوش بنیاد هستی
چرا تنها و بی فرهاد هستی
مبادا همچنان بی خواستگاری؟
توهم از چهره های ماندگاری؟
الهی من بمیرم نازنینم
تورا اینگونه بی شوهر نبینم
نبینم سن و سالت رفته بالا
نبینم مانده ای در پیش بابا
نبینم یک پیامک هم نداری
ایمیلی از سیامک هم نداری
مشو نومید راهی دارد این کار
همین الان قدم در باغ بگذار
برو جانم گره بر سبزه انداز
که خیلی زود بختت می شود باز
بزن چندین گره ، ای مهربانم
یک از رو یکی از زیر، جانم
اگر رویی عمل ننمود یکبار
همان زیری بلا شک می کند کار
ولی ای نازنین نیت کن اول
وگرنه مشکلت کی می شود حل
بگو یا رب عطا کن خواستگاری
بده از لطف، مارا همجواری
کمی خوش تیپ هم باشد بدک نیست
که تیپم از جنیفر کمترک نیست
بگو یا رب عطا کن خوبِ خوبش
وگرنه هست دنبالم تن لش
بده یک خواستگار توپ یا رب
که روزم را نسازد بدتر از شب
عطا کن شوهری مانند بابام
که باشد مثل بره، رام و آرام
بگو یا رب عطا کن چیز مشتی
چه اهوازی چه تهرانی چه رشتی
گره بر سبزه زن از نوع محکم
نه شلّ و ولّ و وا ، مانند آدم
همین فردا برایت خواستگاری
شود پیدا ز یک گوش و کناری
اگر پیدا نشد اصلا مخور غم
مگر ای نازنینم بنده مُردممصطفی مشایخی
وقتی اون سبزه ها رو گره زدید
و واسه خودتون و همه دعا کردید
واسه من و آبجی سحر که خیلی هوامو داره هم
یه دعا کوچولو بکنیید
آهای سیزدتون بدر
دشمناتون در به در
رفقاتون گل به سر
گرفتاریاتون زود بدر
خوشیهاتون هزار برابر
شوخی با حافظ
نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس
دیدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس
گفتم : سلام حافظ ، گفتا : علیک جانم
گفتم : کجا روی ؟ گفت : والله خود ندانم
گفتم : بگیر فالی گفتا : نمانده حالی
گفتم : چگونه ای ؟ گفت : در بند بی خیالی
گفتم : که تازه تازه شعر و غزل چه داری ؟
گفتا : که می سرایم شعر سپید باری
گفتم : کجاست لیلی ؟ مشغول دلربایی؟
گفتا : شده ستاره در فیلم سینمایی
گفتم : بگو ، زخالش ، آن خال آتش افروز ؟
گفتا : عمل نموده ، دیروز یا پریروز
گفتم : بگو ، ز مویش گفتا که مش نموده
گفتم : بگو ، ز یارش گفتا ولش نموده
گفتم : چرا ؟ چگونه ؟ عاقل شده مجنون ؟
گفتا : شدید گشته معتاد گرد و افیون
گفتم : کجاست جمشید ؟ جام جهان نمایش ؟
گفتا : خریده قسطی تلویزیون به جایش
گفتم : بگو ، ز ساقی حالا شده چه کاره ؟
گفتا : شدست منشی در دفتر اداره
گفتم : بگو ، ز زاهد آن رهنمای منزل
گفتا : که دست خود را بردار از سر دل
گفتم : ز ساربان گو با کاروان غم ها
گفتا : آژانس دارد با تور دور دنیا
گفتم : بگو ، ز محمل یا از کجاوه یادی
گفتا : پژو ، دوو ، بنز یا گلف نوک مدادی
گفتم : که قاصدک کو آن باد صبح شرقی
گفتا : که جای خود را داده به فاکس برقی
گفتم : بیا ز هدهد جوییم راه چاره
گفتا : به جای هدهد دیش است و ماهواره
گفتم : سلام ما را باد صبا کجا برد ؟
گفتا : به پست داده ، آورد یا نیاورد ؟
گفتم : بگو ، ز مشک آهوی دشت زنگی
گفتا : که ادکلن شد در شیشه های رنگی
گفتم : سراغ داری میخانه ای حسابی ؟
گفتا : آنچه بود از دم گشته چلوکبابی
دوستای گلم من هر چی گشتم کد آهنگ های شاد رو پیدا نکردم . اگه
کسی سراغ داره بهم بگه
ممنون
ممنونم که بهم سر میزنیید
خیلــــــــــــــی دوستــــــــــــــــــــــــــــــــتون دارم
ببخشید که نبودم
لابد میپرسید چرا نبودم
یه کوچولو حالم بد شده بود
اومدم تا آپ کنم
ممنونم از نظر همه شماها دوستان گلم
بخندید
دوست داشتیدم این جوری بخندید
هر جور که راهتید
هر روزتان نوروز، نوروزتان پیروز، نوروزتان امروز
،
امروزتان دیروز
دیروزتان پیروز، پیروزتان هر روز، اسگول شدی
امروز!
می بخشمت اما… دیگر خداحافظ!
حالا که من تنها… دیگر خداحافظ!
میبخشمت اما، معشوق بی دردم!
بی یاد فرداها… دیگر خداحافظ .
سمانه پاکدل
آشا محرابی
نگارفروزنده – نیوشا ضیغمی
لیلا اوتادی
زیبا بروفه
سحر قریشی
ملیکا شریفینیا
الناز شاکردوست
لیلا بلوکات
فقیه سلطانی
شبنم قلیخانی
حدیثه تهرانی
عسل بدیعی
لیندا کیانی
روزی خانمی در حال بازی گلف بود که توپش تو جنگل افتاد. او دنبال توپ رفت و دید که یک قورباغه در تله گیر کرده است.
قورباغه به او گفت : اگر مرا از این تله آزاد کنی سه آرزوی تو را برآورده می کنم .
زن
قورباغه را آزاد کرد و قورباغه گفت : "متشکرم" ولی من یادم رفت بگویم
شرایطی برای آرزوهایت هست؛ هر آرزویی داشته باشی شوهرت 10 برابر آن را
میگیرد.
زن گفت :....
اشکال ندارد !
زن برای اولین آرزویش میخواست که زیباترین زن دنیا شود !
قورباغه اخطار داد که شما متوجه هستید با این آرزو شوهر شما نیز جذابترین مرد دنیا می شود و تمام زنان به او جذب خواهند شد ؟
زن جواب داد : اشکالی ندارد من زیباترین زن جهان خواهم شد و او فقط به من نگاه میکند !
بنابراین اجی مجی ....... و او زیباترین زن جهان شد !
برای آرزوی دوم خود، زن میخواست که ثروتمندترین زن جهان باشد !
قورباغه گفت : این طوری شوهرت ثروتمندترین مرد جهان خواهد شد و او 10 برابر از تو ثروتمندتر می شود.
زن گفت اشکالی ندارد ! چون هرچه من دارم مال اوست و هرچه او دارد مال من است ...
بنابراین اجی مجی ....... و او ثروتمندترین زن جهان شد !
سپس قورباغه از آرزوی سوم زن سوال کرد و او جواب داد :
من دوست دارم که یک سکته قلبی خفیف بگیرم.....
ن و مرد از راهی می رفتند، ماموران آنها را دیدند وآنها را خواستند!
پرسیدند شما چه نسبتی با هم دارید؟
زن و مرد جواب دادند زن و شوهریم
ماموران مدرک خواستند،
زن و مرد گفتند نداریم !
ماموران گفتند چگونه باور کنیم که شما زن و شوهرید ؟!
زن و مرد گفتند ...
برای ثابت کردن این امرنشانه های فراوانی داریم ... !
اول اینکه آن افرادی که شما می گویید دست در دست هم می روند،
ما دستهایمان از هم جداست!
دوم، آنها هنگام راه رفتن و صحبت کردن به هم نگاه می کنند،
ما رویمان به طرف دیگریست!
سوم آنکه آنها هنگام صحبت کردن و راه رفتن،با هم با احساس حرف می زنند،
ما احساسی به هم نداریم!
چهارم آنکه آنها با هم بگو بخند می کنند،
می بینید که، ما غمگینیم!
پنجم، آنها چسبیده به هم راه می روند،
اما یکی ازما جلوترازدیگری می رود!
ششم آنکه آنها هنگام با هم بودن کیکی، بستنی ای، چیزی می خورند،
ما هیچ نمی خوریم!
هفتم، آنها هنگام با هم بودن بهترین لباسهایشان را می پوشند،
ما لباسهای کهنه تنمان است.. !
هشتم، ...
ماموران گفتند
خیلی خوب،
بروید،
بروید،..
فقط بروید ... !
تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده
شد، او با بیقراری به درگاه خداوند دعا میکرد تا او را نجات بخشد، او
ساعتها به اقیانوس چشم میدوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز
به چشم نمیآمد.
سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از ساحل بسازد ....
تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید، روزی پس از آنکه از
جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود،
بدترین چیز ممکن رخ داده بود، او عصبانی و اندوهگین فریاد زد: «خدایا
چگونه توانستی با من چنین کنی؟»
صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک میشد از خواب برخاست، آن میآمد تا او را نجات دهد.
مرد از نجات دهندگانش پرسید: «چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟»
آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!»